♥♡❤ღعشق اولღ❤♡♥
سلام دوستان گلم ممنونم که به وبلاگم سر زدید امیدوارم بهتون خوش بگذره خب من خودم یه عاشقم این وبلاگم برا عاشق ها درست کردم امیدوارم تونسته باشم نظرتون رو جلب کن
 
 

مهم نیست چه سنی داری هنگام سلام کردن مادرت را در آغوش بگیر.

اگر کسی تو را پشت خط گذاشت تا به تلفن دیگری پاسخ دهد تلفن را قطع کن.
 
هیچوقت به کسی که غم سنگینی دارد نگو " می دانم چه حالی داری " چون در واقع نمی داني.

یادت باشد گاهی اوقات بدست نیاوردن آنچه می خواهی نوعی شانس و اقبال است.

وقتی از تو سوالی را پرسیدند که نمی خواستی جوابش را بدهی، لبخند بزن و بگو:  "برای چه می خواهید بدانید؟"

هیچوقت پایان فیلم ها و کتابهای خوب را برای دیگران تعریف نکن.

 وقتی احساس خستگی می کنی اما ناچاری که به کارت ادامه بدهی، دست و صورتت را بشوی  و یک پیراهن تمیز بپوش. آن وقت خواهی دید که نیروی دوباره بدست آورده ای.

 راحتی و خوشبختی را با هم اشتباه نکن.

 شغلی را انتخاب کن که روحت را هم به اندازه حساب بانکی ات غنی سازد.

 سعی کن از آن افرادی نباشی که می گویند : " آماده، هدف، آتش "    
 
هر وقت فرصت کردی دست فرزندانت را در دست بگیر. به زودی زمانی خواهد رسید که او اجازه این کار را به تو نخواهد داد.

 چتری با رنگ روشن بخر. پیدا کردنش در میان چتر های مشکی آسان است و به روزهای غمگین بارانی شادی و نشاط می بخشد.

 

 
در حمام آواز بخوان.

در روز تولدت درختی بکار.

طوری زندگی کن که هر وقت فرزندانت خوبی، مهربانی و بزرگواری دیدند، به یاد تو بیفتند.

بچه ها را بعد از تنبیه در آغوش بگیر.
 

 
فراموش نکن که خوشبختی به سراغ کسانی می رود که برای رسیدن به آن تلاش می کنند

ساعتت را پنج دقیقه جلوتر تنظیم کن.

هنگام بازی با بچه ها بگذار تا آنها برنده شوند.

فروتن باش، پیش از آنکه تو به دنیا بیایی خیلی از کارها انجام شده بود.

از کسی که چیزی برای از دست دادن ندارد، بترس.


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 30 خرداد 1392برچسب:, :: 21:16 :: توسط : حمید ایرانی

یه آغوش وقتی بیشتر از هر زمانی بغل لازمی

 

وقتی یه نی نی عطسه میکنه  

 

وقتی به کافه چی میگی همون همیشگی   

 

خنکی اون طرف بالش   

 

لیسیدن انگشت های پفکی  

 

جلو نشستن توی تاکسی  

 

صورتتو خیس بکنی و نسیم بخوره بهش

 

به یاد آرودن داستان آشناییت باکسی  

زوج های سالخورده ای که دست همو گرفتن  

حس خوابیدن توی رخت خواب خودت بعد یه مسافرت طولانی

از خواب پاشی و ببینی میتونی چند ساعت دیگه هم بخوابی

 

نقاشی کشیدن روی شیشه بخار گرفته

 

وقتی خط خطی های هم کلاسیتو توی کتابای قدیمیت میبینی  

اولین کسی که شعر هاتو لایک میکنه همونیه که به خاطرش دست به قلم شدی 

اسم عطرتو بپرسن

اولین باری که براش از (شما) تبدیل میشی به (تو)  

خنده ی نوزاد توی خواب

     

هوای توی گل فروشی

گاز گرفتن کسی که دوسش داری  

هم خوانی چند نفری با اهنگ ضبط ماشین، توی جاده  

تکیه دادن به شوفاژ بعد از برف بازی

 

لبخندی از یک غریبه

 

خسته نباشید های اخر کلاس   

 

تو اولین نفری باشی که از یه مسیر برفی رد میشه

یه نفره خوابیدن رو تخت دو نفره و دو نفره خوابین رو تخت یه نفره

ترافیک وقتی داری میرسونیش

از پشت بغلت میکنه

 

صدای خندش از پشت گوشی تلفن  

                                                                        

تنها کسی باشی که رازی رو میدونی

 

وقتی ادما برات کاری رو میکنن بدون اینکه ازشون خواسته باشی  




ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 30 خرداد 1392برچسب:, :: 21:15 :: توسط : حمید ایرانی

چقدر دوست داشتم یک نفر از من می پرسید:

چرا نگاه هایت آنقدر غمگین است؟

چرا لبخندهایت آنقدر تلخ و بیرنگ است؟

اما افسوس که هیچ کس نبود ...

همیشه من بودم و تنهایی پر از خاطره ...

آری با تو هستم ...!

با تویی که از کنارم گذشتی...

و حتی یک بار هم نپرسیدی،

چرا چشمهایم همیشه بارانی است...!! 

 


 

 

ستاره وقتی میشکنه میشه: شهاب

ولی

دلی که میشکنه میشه: سوال بی جواب 



 


 

گفتمش بی تو چه باید کرد؟            عکس رخساره ی ماهش را داد

 

گفتمش همدم شب هایم کو؟             تاری از زلف سیاهش را داد

 

وقت رفتن همه را می بوسید           به من از دور نگاهش را داد

 

یادگاری به همه داد و                  به من انتظار سر راهش را داد

 

 

 

جالب است !!!!

در زندگی تنها کسی مارا میرنجاند که همیشه کوشیدیم از ما نرنجد!!!!

 

 

 

 

تو یادت نیست

ولی من خوب به  خاطر دارم :

که ان زمان برای داشتنت دلی را به دریا زدم که از اب واهمه

داشت


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 30 خرداد 1392برچسب:, :: 21:14 :: توسط : حمید ایرانی

نمیدانم!
کجای بازی ما اشتباه بود که تـــو دیگر همبـــازی من نیستی!!!
و من هنوز گـرگــم به هـــوای تو


غمگینم...
همانند پرنده ای که به دانه های روی تله خیره شده و به این فکر می کند که چگونه بمیرد...؟
گرسنه و آزاد
یا سیر و اسیر.....

 

میدونی غربت یعنی چی ؟
غربت یعنی از گرمای نفس های کسی که دوستش داری دور باشی



دل من در غم تو ،تو در فکر دیگری،من دل دادهی تو ،
تو دل گشای دیگری،در مکتب عاشقان روا نیست من دست تو بوسم تو پای دیگری....


بند کفشهایش را گره میزنند...
محکم !!!
باز کردن با خود اوست هنوز نمیداند...
زندگی همین است برایش گره میزنند و او در باز کردن تنهاست
!!!


کاش می شد همدلی را قاب کرد ساکنان شهر غم را خواب کرد کاش می شد نور چشمان تورا
جانشین تابش مهتاب کرد


گهگاهی از اعماق وجودم فریاد میزنم، آنگاه آرام و در سکوت می خندم و سپس بر حال خود
.
گریه میکنم، آیا سزای دوری از تو دیوانگیست؟


سفری به دور دنیاست ،
وقتی دستانم تا انتها ، رویت را نوازش می کنند

 . . .

تــــو چـــه میفهـــمی حال و روزٍ کســــی را که دیگــــر هیـــچ نگاهــــی دلش را نمیــــلرزاند

...


کجای دلم بودی.....
وقتی شب امتحان جبر
به جای درس خواندن
شعر می سرودم



ببین چقدر عمرت براش کوتاست که بهت می گه : گلــــــم


 

زخم های دستم را میبتدند و می گویند چرا با خود چنین کردی؟ولی افسوس کسی زخم بزرگ دلم را ندید تا بگوید چرا با تو چنین کردند...!؟

 

شايد سالها بعد در گذر جاده ها بي تفاوت از کنار هم بگذريم و بگوييم: آن غريبه چقدر شبيه خاطراتم بود

 


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 30 خرداد 1392برچسب:, :: 21:11 :: توسط : حمید ایرانی

لمس کن کلماتی را که برایت می نویسم
 
تا بخوانی و بفهمی چقدرجایت خالیست . . .
 
تا بدانی نبودنت آزارم می دهد . . .
 
لمس کن نوشته هایی را که لمس ناشدنیست و عریان . . .
 
که از قلبم بر قلم و کاغذ می چکد
 
لمس کن گونه هایم را که خیس اشک است و پُر شیار . . .
 
لمس کن لحظه هایم را
 
. . .
 
تویی که نمیدانی من که هستم٬
 
لمس کن این با تو نبودن ها را
 
لمس کن . . .
 
++++++++++++++++++++++++++++++.
 
 
به خاطر آور ، كه آن شب به برم ،
گفتی كه : بی تو ، ز دنیا بگذرم .
كنون جدایی نشسته بین ما
پیوند یاری ، شكسته بین ما .
گریه می كنم
با خیال تو
به نیمه شب ها ،
رفته ای و من
بی تو مانده ام
غمگین و تنها .
بی تو خسته ام
دل شكسته ام
اسیر دردم ،
از كنار من
می روی ولی
بگو چه كردم
رفته ای و من ، آرزوی كس
به سر ندارم .
قصه ی وفا با دلم مگو
باور ندارم .......

ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 30 خرداد 1392برچسب:, :: 21:10 :: توسط : حمید ایرانی

 

گل هاش توی دستش بود ! نشسته بود لب جدول ! رفتم نشستم کنارش !

گفتم : برای چی نمیری گلات رو بفروشی ؟! گفت : بفروشم که چی ؟!

تا دیروز میفروختم که با پولش آبجیمو ببرم دکتر ! دیشب حالش بد شد و مرد !

با گریه گفت : تو میخواستی گل بخری ؟! گفتم : بخرم که چی ؟!

تا دیروز میخریدم برای عشقم ! امروز فهمیدم باید فراموشش کنم !

اشکاشو که پاک کرد ، یه گل بهم داد ؛

با مردونگی گفت : بگیر ؛

باید از نو شروع کرد ! تو بدون عشقت ، من بدون خواهرم . . . . !


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 30 خرداد 1392برچسب:, :: 20:3 :: توسط : حمید ایرانی


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 30 خرداد 1392برچسب:, :: 20:2 :: توسط : حمید ایرانی

در باور یونانیان باستان هر پدیده ای یک خدایی داشت.

همه خدایان هم یک خدا یا پادشاه بزرگ داشتند که اسمش زئوس بود.

یک شب به مناسبتی زئوس همه خدایان را به جشنی در معبد کوه المپ دعوت کرده بود.

 

دیوانگی و جنون هم خدایی داشت بنام مانیا.

مانیا چون خودش خدای دیوانگی بود طبیعتا عقل درست و

 

حسابی هم نداشت و بیش از حد شراب خورده بود.

دیوانه باشی، مست هم شده باشی.

چه شود!


خدایان از هر دری سخنی می‌گفتند تا اینکه نوبت به آفریدیته رسید که خدای عشق

 

بود. حرف‌های خدای عشق به مذاق خدای جنون خوش نیامد و این دیوانه عالم

ناگهان تیری را در کمانش گذاشت و از آنسوی مجلس به سمت خدای عشق پرتاب

 

کرد.تیر خدای جنون به چشم خدای عشق خورد و عشق را کور کرد.

هیاهویی در مجلس در گرفت و خدایان خواستار مجازات خدای جنون شدند.

زئوس خدای خدایان مدتی اندیشه کرد و بعد به عنوان مجازات این عمل، دستور داد

که چون خدای دیوانگی چشم خدای عشق را کور کرده است،

پس خودش هم باید تا ابد عصا کش خدای عشق شود.

از آن زمان به بعد عشق هر کجا می‌خواهد برود جنون دستش را می‌گیرد و

راهنمایی‌اش می‌کند.


به همین دلیل است که می‌گویند عشق کور است و عاشق دیوانه و مجنون می‌شود.

پس تیر و قلب و نقش این دل تیر خورده ای که می‌بینید ریشه در اسطوره های یونان باستان دارد.


بعدها رومیان باستان آیین و اسطوره های یونانیان را پذیرفتند و تنها نام خدایانشان را عوض کردند. در

افسانه‌های روم باستان زئوس را ژوپیتر، خدای جنون را ارا و خدای عشق را ونوس می‌نامیدند.

در نتیجه به باور آنها ارای دیوانه چشم ونوس زیبا را کور کرد.



ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 30 خرداد 1392برچسب:, :: 19:59 :: توسط : حمید ایرانی

نایت اسکین

 

خیلــــی وقت است کـــــــه "بی تــــــابم" . . .؛

دلـــــــم تــــــــاب میخواهد . . .!

و یک هــــُــلِ محــــکم . . .,

کـــــه دلم هــُـــرّی بریزد پایین . .,

هر چـــــه در خودش تلنبار کرده را . .

 



مــن رفـتـنـي نـبـودم . . .

تــو بـنـد کـفـش هـايـم را مُـحـکـم کـردي . . .!



چقــــــدر دورتــــــر از احساســــــم ایستــــــاده ای . . .!

آنجــــــا کــــــه تــــــو ایستــــــادی صــــــدای مــــــرا هــــــم نمیشنــــــوی . . .

چــــــه بــــــرسد بــــــه دلتنگــــــی . . .!!

 


مـن فــــکرِ "چـشــمایِ" تــــواَم.. 

تـــو بـی خــــیالِ "قــلبِ" مـن ...!



نسلـی هستــیـم ،

که روزهــا میخــوابیــم..
و شبــهـا بیـــــداریـــم !
چــون..
تــاریـکی شب ، بـــرامــون..

قــابــل تحمـّـل تــر از "تـــاریــکی" روزهــامــونــه !!!


چــه خــوشحالم..

تــــو "می خــــندیُ" دستـــات تویِ دستــــاشه !

یــه درصـــد فکــــر نـــکن اینجـــا ..

کســی "غــــم" تـــویِ چشمـــاشه ...!



پـــرنــده‌ای..

مـــیـانِ چــشمهـايـت..

خـــوابِ "عــاشـق شــدن" مـی‌دیـــد !

پـلک زدی..

بـــرایِ "همــیـشه‌" پـــــریــــد !!!



همیشه منتظر کسی باش

که تو رو با همه ی دیوونگیت و خل بازیات قبول داشته باشه

و تو رو به همه نشون بده و بگه:

این دیوونه..... عشق و جیگر منه!!



گاهی وقت ها

سکوت

همان دروغ است..!

فقط

شیک تر

مؤدبانه تر

و با مسئولیت کمتر


آن کسی که رفت به حرمت آنچه را که با خود برد

حق بازگشت ندارد....!!!



از تو " نـَـ ه

دلگیر نیستم . .

نـَـ ه
من از خود احمقی که هنوزم

گه گداری هوس دوباره عاشق شدنت را میکند،

دیوانه وار دلگیــــــــــرم . ..



بعضــــــی ها گـــریه نمی کنند! 

اما از چشـــــم هایشان معلوم است که

اشکــــی به بزرگی یک سکــــوت، 

گــــوشه ی چشمشان به کمیــــــن نشسته ...



هوایی شده ام این روزها !

دلم باران می خواهد و

یک راه جنگلی و

تنها قدم زدن ...


http://s3.picofile.com/file/7405064943/12.gif

نایت اسکین

 


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 30 خرداد 1392برچسب:, :: 19:57 :: توسط : حمید ایرانی

نایت اسکین 

 

می گویند شاد بنویس...!! نوشته هایت درد دارند...!

و من یاد مردی می افتم  که با ویالونش

گوشه ی خیابان شاد میزد اما با چشمهای خیس...! 

 

 

یاد گرفتـــه ام انسان مدرنی باشــــم

و هــر بار که دلتنگ میشــــوم بـه جای بغض و اشک

تنهـــا به این جملـــه اکتفــا کنـــم کــه هوای بـــد ایــن روزهــا

آدم را افسرده میکنـد ..!

 

من چشم هایم را بستم و تو قایم شدی ..... من هنوز روزها را می شمارم....

و تو پیدا نمی شوی...  یا من بازی را بلد نیستم....

یا تو جر زدی...!!!
 
 

از میان تمام بازیهای کودکانه تنها  یادم تو را فراموش!!

را خوب بلد بودی؟؟


 

 

کوچه ها را بلد شدم رنگهای چراغ راهنما
جدول ضرب در راه هیچ مدرسه ای گم نمیشوم

اما گاهی میان آدمها گم میشوم
 

 

آدمها را بلد نیستم!!

 

 

 

به هـمـان سادگی کـه کـلاغ ِ سـالـخـورده

بـا نـخـستـین سـوت ِ قـطـار

سقـف واگـن مـتـروک را تـرک می گـویــد 

دل ، دیـگــــر در جـای خـود نیـسـت 

بـه همـیـن ســادگـی !   

 

لبخند که می زنم پیدایم می کنی   

باران می بارد، تو از کنارم می گذری   

فریاد نمی کشم که بازگردی   

می دانم امشب این آسمان تاب ماه را ندارد

لبخند می زنم،

فراموش می کنم.. 

 

عشق در یک لحظه پدید می آید و دوست داشتن در امتداد زمان ، این اساسی ترین
تفاوت بین دوست داشتن و عشق است...

  

من با تو چقدر ساده رفتم بر باد ،
تو نام مرا چه زود بردی از یاد،
من حبه ی قند کوچکی بودم
که از دست تو در پیاله ی چای افتاد


چه بسیار نگاه ها  در جهان سرگردانند که در چشمی جای گیرند و
چه بسیار فریادهایی که بر سنگ خاموش بوسه می زنند...

 

 

 

تا کجای قصه باید ز دلتنگی نوشت ،
تا به کی بازیچه بودن توی دست سرنوشت
تا به کی با ضربه های درد باید رام شد
یا فقط با گریه های بیقرا آرام شد
بهر دیدار محبت تا به کی در انتظار
خسته از این زندگی با غصه های بی شمار...

 

 

سهم هر کسی که باشی خوش به حال روزگارش
آخه پاییز و زمستونش میشه رنگ بهارش

 

نایت اسکین

 

نایت اسکین

 

 

 

گـاهـی وقـتـا

دلـم فـقـط سـنـگـیـنـی نـگـاهـت رو مـیـخـواد

که زُل بـزنـی بـهـم

و مـ ـن بـه روی خـودم نـیـارم . . .




هر وقت از دست کسی یا چیزی ناراحت شدی ؛

فقط یه لحظه به نبودنش یا نداشتنش فکر کن !!  



 

هیچ دلی بی بهانه نمی تپد

  نمی دانم

بهانه ها دلگیرند یا دل ها بهانه گیرند


 

دلم یک بغل شعر میخواهد

یک مشت آغوش آبی آستانت

باران ببارد لبخند بزنی

نفس بکشم  ...زیر چتر تو...

 

پس می زنم لحظه ها را

تا برسم به بلندای آغوش ارامش بخش تو

که در آغوشم بگیری

و من...

دنیایم را ببازم در پس عطر تنت


نایت اسکین

نایت اسکین

نایت اسکین
نایت اسکین


 
رسیده ام به حس برگی که می داند،باد از هر طرف که بیاید ، سرانجامش افتادن است.... 


بالــش خودم را ترجیـــح میدهـــم !
شــانه هایـــت هماننـــد ,
بالش های مسافرخانـــه اســـت ...
خــــوب می دانم ,
ســــر های زیــــادی را تکیـــه گـــاه بوده اســـت ..... !
  

 

به سلامتی اونی که واسش گریه کردی
اون رفت واسه رفیقاش تعریف کرد با هم
خندیدن 



لرزش صدایــم،مال سرمای هواست
این پرده ی اشک روی چشــم هام هم همین طور
چیزیم نیست به خــدا
من فقط، دلواپـــس تــــــوام
لباس گرم در چمدانت گذاشتی؟


امروز دســت هـــآیم رآ نـگــیـری ,
فـردآ دســـت هـــآیـم اَز دنــیـآ
کوتــآه خــوآهــد مـــآنــد...!
اِمروز نــگــویـی دوســتـت دآرم ,
فردآ بــآیــد بـه اِحــتــرآمـم
یــک دقــیقه ســکــوت کــنـی .! 


ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺮﺍﻱ ﻛﺴﻲ ﻣﻬﻢ ﺑﺎﺷﯽ
ﺍﻭ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺭﺍﻫﻲ ﺑﺮﺍﻱ
ﻭﻗﺖﮔﺬﺍﺷﺘﻦ ﺑﺮﺍﻳﺘﺎﻥ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻳﺎﻓﺘـــــــ ...
ﻧـــﻩ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﺍﻱ ﺑﺮﺍﯼ ﻓﺮﺍﺭ ﻭ ﻧــــﻩ ﺩﺭﻭﻏﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮﺟﯿﺢ .!!!!

کلاً دیگه فرقی نداره ..
باشی یا نباشی ..
اینروزها زندگــــــــی :
قورت دادنِ یه بغضِ سنگین و ....
کشیدنِ نفسی اجبـــــــــــــــــــاریست ...

 

نایت اسکینhttp://s3.picofile.com/file/7405064943/12.gif

نایت اسکین


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 30 خرداد 1392برچسب:, :: 19:55 :: توسط : حمید ایرانی
درباره وبلاگ
به وبلاگ همون عاشق نیمه راه خوش اومدید همونی که تنهام گذاشت
آخرین مطالب
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان عشق اول و آدرس hamid.almani.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 7
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 9
بازدید ماه : 167
بازدید کل : 281059
تعداد مطالب : 283
تعداد نظرات : 13
تعداد آنلاین : 1



<-PollName->

<-PollItems->




kaj tasavir کد کج شدن عکسها در وبلاگ