♥♡❤ღعشق اولღ❤♡♥
سلام دوستان گلم ممنونم که به وبلاگم سر زدید امیدوارم بهتون خوش بگذره خب من خودم یه عاشقم این وبلاگم برا عاشق ها درست کردم امیدوارم تونسته باشم نظرتون رو جلب کن
 
 

اونایی که میگن قشنگیه رسم عاشقا جداییه درد عاشقی رو نکشیدن،درد دلشکستگی رو نکشیدن،درد فراق،درد دوری،درد انتظارو نکشیدن.نمیدونن آرزوی یه عاشق لحظه وصاله،آرزوی عاشق رسیدن به معشوق واسه خوشبخت کردنشه،آرزوی عاشق شادی معشوقشه......عاشق وقتی از عشقش جدا  بشه لحظه لحظه زندگیش پر از درده پر از آهه اما مجبوره به خاطر شادی معشوقه دم نزنه،بریزه تو خودش.......
عاشق بدون معشوقه چطور از ته دلش بخنده؟!وقتی خنده های عشقشو میبینه با تمام وجودش،از ته دلش خوشحال میشه و میخنده اما بدون اون مجبوره به خاطر اینکه بهش نگن افسرده یا خیلی چیزای دیگه ظاهرا خنده رو لباش باشه...
وقتی دل عاشق میگیره به جای اینکه سرشو رو شونه ی عشقش بزاره تا احساسشو باهاش شریک باشه مجبوره تو دل تاریک شب اشکاشو نثار بالشش کنه....عاشق بدون معشوقه هیچه...هیچ.
وصال آرزوی عاشق است........                آرزوی قلب عاشق 


ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 2 تير 1392برچسب:, :: 21:53 :: توسط : حمید ایرانی

امشب دلم تنگ است،

برای باران، برای ابرهای دل شکسته، 

برای سکوت ستارگان، برای صدای پنجره

کاش امشب باران می بارید

و تا سحر زیر قطره های باریده 

از غم آسمان آواز می خواندم

کاش باران می بارید 

و قلبم را می شست از ذره ذره غم های خاک گرفته،

کاش باران می بارید تا با بوی خاک آرام بگیرم

دلم می خواست امشب تنها نبودم ... 

کاش باران با من بود

کاش باران با من بود

تا اندک شادیم را با او قسمت کنم

امشب اندکی شادم ...

شادم از دنیایی که پر است از سنگ،

سنگ هایی که می گریند

کاش از آسمان سنگ می بارید 

و هر آنچه در دنیایم است ویران می ساخت

امشب در انتظار باران چشم هایم بسته شدند

 80499587531841015039 عکس های عاشقانه و رمانتیک مرداد 90


ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 2 تير 1392برچسب:, :: 21:50 :: توسط : حمید ایرانی


ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 2 تير 1392برچسب:, :: 21:48 :: توسط : حمید ایرانی

چشمانم چه گناهی کرده اند که باید این همه اشک بریزند …
دستهایم چه گناهی کرده اند که باید این همه از سردی نا توان باشند…
پاهایم چرا باید این همه خسته و نا توان باشند…
چهره ام چرا باید این همه پریشان و غم زده باشد…
قلبم چرا باید شکسته و پر از شور و التهاب باشد…
دلم چه گناهی کرده است که باید در قفس دلی دیگر اسیر باشد…
احساسات پاک من چه گناهی کرده اند که باید اینک دروغین و پر از ریا باشند…
زندگی ام چرا باید این همه پر از اضطراب و ترس و نا امیدی باشد….
من چرا باید در این راه سخت و دشوار و پر از مانع قرار بگیرم و راهی برای بازگشت نداشته باشم…
گناه من چه بوده است ای خدا؟… چرا باید تاوان این همه سختی و غم و غصه را بدهم؟…
آری گناه من عاشق شدن است


ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 2 تير 1392برچسب:, :: 21:48 :: توسط : حمید ایرانی

حس غریبی ست دوست داشتن

وعجیب تر از آن است دوست داشته شدن .....

وقتی میدانیم کسی با جان ودل دوستمان دارد

ونفس ها وصدا ونگاهمان در روح وجانش ریشه دوانده

به بازی اش میگیریم .....

هر چه او عاشق تر ما سرخوش تر !

هر چه او دل نازک تر ما بی رحم تر!....

تقصیر از ما نیست ...

تمامی قصه های عاشقانه

این گونه به گوشمان خوانده شده اند


ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 2 تير 1392برچسب:, :: 21:47 :: توسط : حمید ایرانی

این روزها به لحظه ای رسیده ام که با تمام وجود ملتمسانه از اشکهایم می خواهم که یادت را از ذهن من بشوید... یادت را بشوید تا دیگر به خاطر تو با خود جدال نکنم ...

من تمام فریاد ها را بر سر خود می کشم چرا می دانستم که در این وادی ، عشق و صداقت مدتهاست که پر کشیده اند اما با این همه تمام بدبینی ها و نفرتها را به تاریک خانه دل سپردم

و در گذرگاهت سرودی دیگر گونه اغاز کردم و تو... چه بی رحمانه اولین تپش های عاشقانه قلب مرا در هم کوبیدی ...

تمام غرور و محبت مرا چه ارزان به خود خواهیت فروختی ،  اولین مهمان تنهایی هایم بودی...
روزی را که قایقی ساختیم و آنرا از از ساحل سرد سکوت به دریای حوادث رهسپارکردیم دستانم از پارو زدن خسته بود ... دلم گرفته بود...

زخم دستهایم را مرهم شدی و شدی پاروزن قایق تنهایی هایم... به تو تکیه کردم...
هیچ گاه از زخمهای روحم چیزی نگفتم و چه آرام آنها را در خود مخفی کردم ...
دوست داشتم برق چشمانت را مرهمی کنی بر زخمهای دلم اما لیاقتش را نداشتم....

مدتها بود که به راه های رفته... به گذشته های دور خیره شده بودی ...من تک و تنها پارو می زدم و دستهایم از فرط رنج و درد به خون اغشته بود... تحمل کردم ... هیچ نگفتم چون زندگی به من اموخته بود صبورانه باید جنگید ...

به من اموخته بود که در سرزمینی که تنها اشک ها یخ نبسته اند باید زندگی کرد...
اما امروز دریافتم که حجمی که در قایق من نشسته بود جز مشتی هیچ چیز دیگری نبود...
و ای کاش زود تر قایقم را سبکتر کرده بودم...

با این همه... بهترینم دوستت دارم ... هرگز فراموشت نمی کنم...

هیچ کس این چنین سحر امیز نمی توانست مرا ببرد آنجایی که مردمانش به هیچ دل می بندند با هیچ زندگی می کنند به هیچ اعتقاد  دارند و با هیچ می میرند!


ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 2 تير 1392برچسب:, :: 21:46 :: توسط : حمید ایرانی

تو احساس داشتي ، تو قلب و دل داشتي ، تو دوسم داشتي اما حالا همه اينارو از من ، مني كه عمرت بودم دريغ كردي و گرفتي ، تو اگه دوسم داشتي اينقدر راحت رهام نمي كردي و نمی رفتي يادته چه روزهايي داشتيم؟ چه شب هايي داشتيم؟ ميگفتيم ، ميخنديدم يادته من ناز مي كردم و تو ناز مي خريدي ، تو لوس مي شدي من فدات مي شدم؟ يادته كه وقتي اشك مي ريختي من دل داريت مي دادم؟ يادته از صبح كه بلند مي شديم تا شب حتي يه ثانيه از هم بي خبر نبوديم؟ اما تو ...آره تو...عشقت دروغ بود ، احساست دروغ بود ، حرفات دروغ بود ،... اين همه ادم كنارت چرا من؟ چون كه ساده بودم؟ به پايه دلت افتاده بودم؟  هـــــي.... دل دادم ، دل نبستي! دل دادم دل شكستي حالا ياد روزاي با تو بودن هلاكم مي كنه ، من و تو كه چه خاطره هايي ساختيم ، چه اشك هايي با هم ريختيم ، چه خنده هايي با هم كرديم و .... اما تو بهار امسال منو خزون کردی تو...... تو چه حسي ميشي؟؟؟

تو چه حسي ميشي وقتي بفهمي بازيچه بودي؟

تو چه حسي ميشي وقتي بفهمي كه عمرت به پايه يك خيال رفت؟

تو چه حسي ميشي زماني كه بفهمي عشقش دروغ بوده و تو تنها بازنده اين بازي هستي؟

تو چه حسي ميشي وقتي تمام عمرت رو ، تمام قلبت رو ، تمام احساساتت رو به يكي بدي بعد اون برگرده بگه دوست ندارم !!!

تو چه حسي ميشي وقتي حس عاشقونت رو زير پاهاش له كنه و بگذره ازت و حتي اون كه دم

ميزد كه ديوونته ، اما حس عاشقونه تو نتونس قانعش كنه؟؟

تو چه حسي ميشي وقتي ببيني اون با يكي ديگه اس؟

تو چه حسي ميشي وقتي كه عشقت برگرده بگه تو دوسم نداري ، تو به من عادت كردي؟

تو چه حسي ميشي وقتي عشقت رو ابراز كني بعد اون برگرده بگه تو راست مي گي


ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 2 تير 1392برچسب:, :: 21:45 :: توسط : حمید ایرانی

چقدر بعضی آدمها راحت دلی را میشکنند بعدخواهان اینند که با یک ببخشید همه چیز را جبران کنند!

بخاطر گریه هایی که کرده بودم چشمام بدجوری پف کرده بودند ولی اصلا برام مهم نبود فقط به این فکر میکردم که چه جوابی میخواد بهم بده،اون روزا خیلی عوض شده بود با همه ی پسررا فرق میکرد وقتی توچشماش نگاه میکردم چیزی جزصداقت نبود،منابرا خودم نه برا چیز دیگه ای میخواست ،همه بهم گفته بودن که همه پسررانامردن ولی اون چیزی به اسم نامردیا حتی حس نکرده بود ولی اون روزا به کلی عوض شده دیگه حتی میترسیدم به چشماش نگاه کنم مطمئن بودم پای کسه دیگه ای در میان نیست اصلا اهل خیانت نبودولی دلیل کاراشا اصلا نمیفهمیدم دو هفته بوداخلاقش برگشته بود فکر کنم فهمیده بود بی اندازه دوستش دارم میخواست ناز کنه!!

خیلی سعی کردم جلو اشکهام را بگیرم و حرفهام را بزنم شنبه ،ساعت 11ظهر بود برا زدن حرفای آخر پیش هم بودیم تمام توانم را جمع کردم وازش پرسیدم :

-امیریعنی دیگه نمیخوایم؟

چشماش خیس بود ولی بی تفاوت وسرد جواب داد:

-نه

صدام داشت میلرزید ولی نمی خواستم ضعف نشان بدم پرسیدم:

_امیرمطمئنی؟

-بله

-دیگه هم نمیخوای بام باشی؟

-نه

-بهم نگاه کن

-

-نمیخوایم؟

-نه

دیگه گریه امانم ندادازش دور شدم شروع کردم گریه کردم باورم نمیشد کسی که میپرستمش اینجور باهام حرف زده باشه امد دلداریم بده ولی

-بهتره از هم جدا بشیم مگه همینا نگفتی

-سوگند من برا خودت میگم تروخدا گریه نکن.....

دیگه نمیفهمیدم چی می گه،دستام را گرفتم جلو صورتم و گریه کردم پاشودم ازش فاصله گرفتما....

حتی ما فرصت آخرین خدافظیم نکردیم و از هم جدا شدیم

ساعت2تا3دائم زنگ زد ولی جز دوبار دیگه جوابشا ندادم اینجوری جدایی ازش آسون تر بود هم برا من هم برای امیر.

4روز ازهم جدا بودیم خیلی سخت بود تو این 4روزامیر گاه به گاه زنگ میزدولی حدامکان سعی میکردم جوابشا ندم تا اینکه صبح روز5 پیام داد میخوام باهات حرف بزنم،وقتی دیدمش دلم   میخواست

بپرم توبغلش وبهش بگم که چقدر دلم براش تنگ شده ولی غرورم همچین اجازه ای بهم نمیداد بعد از سلام وحال احوال گفت:

-سوگند امروز امدم هم بخاطر رفتارم معذرت خواهی کنم هم از دلت در بیارم.....................

چقدر بعضی آدمها راحت دلی را میشکنند بعدخواهان اینند که با یک ببخشید همه چیز را جبران کنند!!!

 


ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 2 تير 1392برچسب:, :: 21:45 :: توسط : حمید ایرانی


ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 2 تير 1392برچسب:, :: 21:44 :: توسط : حمید ایرانی


ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 2 تير 1392برچسب:, :: 21:43 :: توسط : حمید ایرانی
درباره وبلاگ
به وبلاگ همون عاشق نیمه راه خوش اومدید همونی که تنهام گذاشت
آخرین مطالب
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان عشق اول و آدرس hamid.almani.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 58
بازدید دیروز : 48
بازدید هفته : 303
بازدید ماه : 949
بازدید کل : 287510
تعداد مطالب : 283
تعداد نظرات : 13
تعداد آنلاین : 1



<-PollName->

<-PollItems->




kaj tasavir کد کج شدن عکسها در وبلاگ